با ناراحتی یه گوشه نشستم بابام اومده میگه چیه ناراحتی؟
میگم پول ندارم،حوصلم سر رفته،داغونم
دست کرد جیبش ۲ تا تراول ۵۰تومنی بهم داده میگه برو یه کم خوش بگذرون
.
.
.
.
.
.
.
نمیدونم چی شد که یهو دیدم وسط حالم بابام داره با لقد میزنه میگه لندهور اخه حال سالن جای خوابیدنه؟؟
واقعا فرق بین بابای رویایی و بابای واقعیمو فهمیدم :(
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت